دنیا به مرام صوفیان خواهـــــــد شــــــــــد
دین همــــگی جمــــــله نهان خواهـــــد شـــد
بـــیـــــنی که علـی خدا بــــود ای کفـــــری
هم اوست که صاحب الـزمان خـواهــدشـد
نمونۀ دستخط درویش
الحمدلله ربّ العالمین وصلی الله علی محمد واله
متقدمین گفتند و نوشتند،متأخرین تکرارمی نمایند.
کنت کنزاً مخفیاً و احببت ان اعرف فخلقت الخلق لکی اعرف
همین حقیقت بی اسم و رسم.غیبت الغیب.

خداش خوانی و گه دهروصانع و معبود
حضرت احدیّت دوست داشت که اورابشناسند،مخلوق را برای شناسایی خودخلق فرمودند:
خَلقَ اللهُ آدَمَ عَلی صُورَتهِ وَ نَفختُ فیهِ مِن روُحی*فَتَبارَکَ اللهُ اَحسَنُ الخالِقینَ*وَعَلّمَ آدم الاسماءکُلها*اِنّی جاعِلٌ فی ارض خَلیفةً.

جلوه ای کردکه بیندبه جهان صورت خویش خیمه درمزرعه آب وگل آدم زد

النبی من النبأ - نبی لقب است-ازسّربه صورت، ازباطن به ظاهرکه مأمورندبه دعوت ماخلق به صراط مستقیم برای معرفةالله.
علم انبیاء،حصولی است-دعوی بی بیّنه،عقلا ًونقلا ًمردوداست-مقبول نیست.این معجزات وآیات بیّنات دلیل به صدق دعوی آنهااست.

سِحربامعجزه پهلونزنددل خوش دربارهٔ سامری کیست که دست ازیدوبیضاء ببرد

انبیای اولوالعزم به امرالله ناسخ ادیان ماقبلند- به قوانینی که درکتابهای مُنزل خودمقرّرنمودند- برای انتظامات مدنی ووصول به جنّت اعمال.
وَماخَلقتُ الجنّ والانسَ الّالیَعبدوُن*وَاَعبُدربّک حَتّی یَأتیک الیَقینُ.

خاک شوخاک تا برویدگل بجز آن خاک نیست مظهرکل

علم الیقین وعین الیقین را اعتمادی نیست- مقصود حق الیقین است.
وظیفه عبد عبودیّت است- اعطاء حق به عبدلطف وموهبت است.
دوره نبوت خاتمه یافته بوجودمقدس خاتم الانبیاءمحمد(ص).
یَسئَلونَکَ عَنِ الرّوح قُلِ الرّوحُ مِن اَمرربّی*اِنّمااَمرُهُ اِذااَرادَشیئاً اَن یَقوُل لَه کُن فَیَکوُنُ.
این کون جامع تجملات روح اعظم کلی الهی است.
والله غالب علی امره.

شریعت گر نبودی انبیا را طریقت کی رسیدی اولیاء را

شریعت قول است- طریقت فعل وعمل.
العلماءُ ورثه اانبیاء فی العلم.
اولیاءالله،طلّاب وسلّاک مرتاض مجاهددرتمام ادیان ومذاهب بوده وهست.
درشهروقری وجنگل وکوه وبیابانهای دور ازآبادی وعبورومروربه ترک علایق ازماسوی الله.
ولاتطردالّذین یدعون ربّهم بالغدوة والغشیّ یریدون وجهه ماعلیک من حسابهم من شیءِِومامن حسابک علیهم من شیءِ فتطردهمفتکون من الظّالمین.
اشراق وجذبه و جلال- وجمال تجلّی جلال مبشّرلیلةالقدربه تجلّی دیدارجمال و صبح- وصال است.
ویبقی وجه ربّک ذوالجلال والاکرام*سنریهم ایاتنافی الافاق وفی انفسهم حتّی یتبیّن لهم انّه الحقّ.
درکتاب عوالی اللئالی ابن ابی جمهورلحساوی:ازمشاهیرعلماءِامامیّه است.آقای محمّدباقرمجلسی قدس سره درفهرست بحارالانوارنسبت آنرا به ابن ابی جمهورداده- روایت شده است:قال امیرالمؤمنین علی(ع)- التّصوف اربعةاحرف: تاءوصادوواووفاء.

التاء:ترک وتوبه وتُقی
الصاد:صبروصدق وصفا
الواو:ودّ ووفاوورد
الفاء:فردوفناوفقر

چشم پوشیده توانکردسفررفتن راه فناءآسانست به ریاضات شاقّه مافوق الطاقه.
ابلیس وآدم هردو عاصی و خطا کردند.ابلیس اطاعت امرحضرت احدیّت نکرد،به سجده آدم گفت:انَاخیرٌمِنه- ازروی کبروغرور،ملعون ومردودشد.آدم به تقرّب شجره منهیّه خجل وشرمنده شد. بانهایت عجزوانکسارتوبه کرد- مشمول الطافومراحم بی نهایت حضرت باریتعالی گردید.توبه باب الابواب است.

نخست موعظه پیرمی فروش این است که ازمصاحب نا جنس احترازکنید

توضیح:طریقت جای ضیافت وخوشگذرانی وریاست نیست.
محلّ ریاضت ومشقّت ومسکنت است،تابرسدبه حقیقت خود.

رندان که شراب ناب خوردند از پهلوی خودکباب خوردند

ازمولا علی(ع):
اتزعم انّک جرمٌ صغیرٌ.وفیک انطوی العالم الاکبر.

این که چون پسته بینیش همه مغز پوست در پوست بود همچو پیاز

هرچه هست درریاضت است.

ازریاضت نی توان الله شد می توان موسی کلیم الله شد

پیغمبر نمی شود- به اسرارانبیاءمی رسد.

به پادشاهی عالم فرونیارد سر اگرزسرّریاضت خبرشوددرویش

سکوت(یک) وگرسنگی(دو) وعطش(سه) وبی خوابی(چهار) وعزلت(پنج) وذکرمدام،تانگیردبرنخیزد.
ناتمامان جهان راکنداین پنج تمام.
انّ دارالاخرة لهی الحیوان - وردرره کعبه هم بمیردشرف است.
لقدخلقناالانسان فی احسن تقویم*ثم رددناه اسفل السّافلین.

انسان فاعل مختار است.

گربصورت آدمی انسان بدی احمدوبوجهل هم یکسان بدی

طلّاب وسلّاک طریق به دستورشیخ ومرشدکامل مکمّل که این راه را طی کرده وبه رموزات آن واقف است به حق الیقین نه به محض ادّعا مشغول به ریاضات شاقّه مافوق الطّاقه شود.
ازخطرات نفسانی محفوظ است.اگردرحین ریاضت و سلوک پیر باطن کهه روح یکی ازاولیاء متوفّی به او ظاهرشودزودتربه مقصد می رسد.
اگرتوفیق،رفیق گردد این سه چیزبه اختیاراودرآید:
خواب وخوردن وشهوت.

خواب وخورت زمرتبه عشق دورکرد آندم رسی بدوست که بیخواب وخورشوی

هرچه هست درریاضت است بعون الله.
کرامات ومکاشفات ومشاهدات وخارق عادات وخلع بدن که درخواب ازبدن خارج می شودوسیرآفاقی می نماید،دربیداری حاصل می شود.
اوّلاً اجباریست به ادامه ریاضت- اختیاری می شود.
خلع ولبس به هرشکل که بخواهدمتشکّل می گردد.شیخ فریدالدّین عطّاردراواخرکتاب منطق الطّیر مشروحاً می نویسد،مراجعه شود.

گفت ما را ده وادی درره است چون گذشت این هفت وادی درگه است

وادی اوّل طلب،دوّم عشق.

گرچه این عشق بودوادی دّوم لیکن نیست زآغازوزانجام جزاویاروکمک
عشق شیریست قوی پنجهومی گویدفاش هرکه ازجان گذرد بگذردازبیشه ما
ترک مال وترک جاه وترک سر درطریق عشق اوّل منزل است
بیابانیست مالامال خون تامحضرجانان که عمرعارف وعامی دراین دریا به پایان شد

وادی هفتم فقروفناءاست
website tracker