مدرنیته و عرفان

با توکّل و مدد از حق
با مدد از انبیاء و اولیاء
با مدد از پیر و درویش کامل حضرت هدایت علیشاه


زمانیکه بحث و گفتگوی عرفان و تصوّف پیش می آید خیلی ها به تصوّر غلط عرفان و تصوّف را با عصر حاضر و بقولی مدرنیته در تضاد دانسته و اظهار می دارند که عرفان و درویشی فقط به قرون قبل و به عبارتی زمان و دوران حافظ ها ، خیّام ها ، مولانا ها و دیگر عرفای ماقبل مربوط می شود. در زمان و عصر حاضر با این همه درگیری که انسان امروزی با مسئلۀ ماشینيزم و دیگر پیشرفتهای تکنولوژیک دارد ، دیگر نمی توان آنگونه که در کتب قدیم در رابطه با مسا ئل عرفانی می خوانیم عمل و رفتار کنیم. با گذشت سالها به طبع جوامع از دوره های اقتصادی و اجتماعی گذر کرده اند. در دوران عرفای بنام اساس جوامع بر کشاورزی و دامپروری بوده است و بالطْبع روابط بین مردم خاص همین دوران بوده است. شهرها بسیار کمتر از امروزه و خلوت ترو روستاها بیشتر از امروزه و در مجموع جمعیّت کمتر از امروز بود. به عقیدۀ جامعه شناسان علیرغم عدم وجود وسایل مکانیزه جهت کشاورزی ولی زندگی مردم در مقایسه با جوامع امروز از آرامش بیشتری بهره مند بود. پس از گذشت سالها جوامع از این دوران گذر کرده و به عصر حاضر که دوران صنعت و الکترونیک می باشد رسیده ایم. شیوۀ زندگی در آن دوران با عصر ما بسیار متفاوت بود. برای مثال در آن زمان اگر کسی قصد حج می نمود ماهها و شاید سالها طول می کشید تا به مقصد برسد. حال آنکه در دوران حاضر اختلاف به چند ساعت رسیده است. ارزش ها و ضد ارزشها در آن دوران و زمان حال متفاوت می باشد. البتّه بر همه روشن است که این تفاوت نه زیر بنایی که مقصود ارزشهای سطحی اجتماعی می باشد. بررسی مسئلۀ عرفان و مدرنیته از دو جنبه قابل توجّه می باشد: 1- جنبۀ ظاهری 2-جنبۀ باطنی. بسیاری از کسان که در دوران ما پا به وادی طریقت گذاشته اند به تصوّر اینکه عرفا و دراویش ظاهری متفاوت از بقیّه داشته اند در پی تغییر ظاهری خود پرداخته و با بلند کردن مو ها وریش خود و پوشیدن لباس های نه چندان مناسب زمان برآمدند. در صورتی که بنا به فرمایش حضرت هدایت علیشاه که از سالها قبل همیشه به آن اشاره مي کردند و خود الگو و نمونۀ تمام و کامل این فرمایش بودند و هستند ، : " تصوف نه به ظاهر افراد ، که به باطن آنها می باشد" و همیشه اطرافیان و مریدان خود را از چنین ظاهری بر حذر داشتند و دائماً به تمیزی سر و صورت و کلاً تمیزی ظاهر با لباسهای مناسب و همانند بقیّه افراد جامعه ترغیب می نمودند. البتّه این افراد به خطا به تصوّر اینکه دراویش و عرفای قرون پیش با چنین ظاهری بودند ، خود را به این هیبت در می آورند. در صورتیکه ارزشهای جوامع در آن زمان ، شیوۀ لباس پوشیدن و سر و صورت در آن دوران آنگونه بود و آنها بر طبق و مبنای طبیعت جامعۀ خود عمل می کردند. چه تمامی بزرگان دینی و مکتبی صدر اسلام همیشه اصرار داشته اند بر اینکه از نظر ظاهری با بقیۀ مردم جامعه تفاوتی نداشته باشیم. این مطالب را می توان اینطور برداشت نمود که بقولی طبیعت یا ارزشهای جامعه را از نظر ظاهری رعایت کنیم. جنبۀ باطنی یا معنوی عرفان که اصل و اوّل در هر شکل و صورتی می باشد و آن ترّقی سالک از نظر روحی می باشد. همانطور که قبلاً بر این اصل تذکّر داده شد بدون استاد ، مرشد و پیر طریقت امکان پذیر نیست. در عصر حاضر با تمام پیشرفتهای صنعتی و تکنولوژیک بشر دوباره به مکان قبلی خود که همانا تمرینات روحی و عرفانی است بازگشته و تلاش در ارتقاء خود از این منظر دارد. برای رسیدن به این هدف غایی که تمامی عرفا تلاش در آن داشتند و دارند ، بنا به فرمایشات حضرت سیّد علی عریان: " هرجه هست درریاضت است. طریقت جای ضیافت و خوشگذرانی و ریاست نیست. محلّ ریاضت ومشقّت و مسکنت است ، تا برسد به حقیقت خود. " هدف از ریاضت همانا تمرینات روحی و جسمی می باشد و از این طریق سالک روان و جسم خود را عادت می دهد.

" از ریاضت نی توان الله شد      می توان موسی کلیم الله شد."

سالکی که مرحلۀ طلب را زیر نظر حضرت پیر با موفقیّت طی نمود ، می تواند مراحل بعد را که همانا ریاضت های سخت و دشوار است آغاز نماید. انطباق مراحل ریاضت با عصر و زندگی فعلی از نکات ظریفی می باشد که حضرت درویش هدایت علیشاه در کتب و سخنرانی های خود به کرّار اشاره کرده اند: " درویش و سالک طریقت در جامعه است و با عوام زندگی می کند ، امّا از عوام جداست."

نخست موعظۀ پیر می فروش این است که از مصاحب نا جنس احتراز کنید.

سالک طریقت به علایقی که عوام دارند بی علاقه می باشد. بیشتر وقت سالک به مراقبه که از پایه های زیرین ریاضت است می گذرد. مراقبه یاMeditation به سالک طریقت کمک می کند تا او بتواند مراحل دشوار و سخت ریاضت که همانا آمادگی جسم و روح و رهایی از نفسانیّات است را با موفقیّت طی کند. طبق فرمایشات حضرت سید علی عریان مندرج در کتاب " قلندر ملامتی " ( شرح احوال حضرت هدایت علیشاه ): " نا تمامان جهان را کند این پنج تمام ".

1- سکوت 2- گرسنگی 3- عطش 4- بی خوابی 5- عزلت و ذکر مدام. و برای رسیدن به حقیقت مطلق که همانا حضرت دوست می باشد باید و باید از استادی همچون هدایت علیشاه که روح حضرت سیّد علی عریان در او دمیده شده است مدد گرفت تا به بیراهه نرفت. در این مسیر همانطورکه چند بار مختصراً به آن اشاره شد ، وادی های چندی وجود دارد که اگر بخواهیم بصورت ملموس به آن اشاره کنیم مانند این است که مبداء سه راه تهرانپارس و مقصد که همان حقیقت است میدان آزادی باشد. سالک از مبداء با ریاضت های مختلف حرکت کرده و در این راه به سختیهای زیاد و کم می رسد و آنها را پشت سر می گذارد. سالک کور می باشد به همین دلیل باید دست خود به دست پیر بسپارد ، در غیر اینصورت یا به چاله یا به چاه می افتد. در این مسیر سالک به چندین میدان و تقاطع می رسد. بعضی از ساکین در همان ایستگاههای ابتدایی مسیر محو و جذب شده و رحل اقامت می گزیند و به خیال او مقصد نهایی همانجاست. به همین دلیل در طول تاریخ دیده ایم که خیلی از سالکین مقطعی در طریقت گام گذاشته و سپس رها کرده اند! تعدادی دیگر از سالکین به ریاضت های خود ادامه داده و صادقانه به نصایح و پندهای پیر گوش داده و به ایستگاهها نزدیکتر و بالاتر رسیده. عدّه ای دیگر از سالکین در مراحل بالاتر مثلاً از نظر مکانی به درجات و مکانهای بالا رسیده و شدیداً محو زیبایی درجات بالا و هیجانات بسیار به آنها دست داده و به تصوّر اشتباه فکر کرده اند که به مقصد رسیده اند! وادی های مختلف در طریقت علیرغم مشقّت های بسیار ، هرکدام بسیار شگفت انگیز و زیباست و هرچه به معبود نزدیکتر شده هیجانات بیشتری به سالک دست می دهد ، به همین دلیل سالک خام به تصوّر اینکه به حقیقت رسیده است در همانجا رحل اقامت می گزیند و در اینجاست که سخن گهر بار حضرت سیّد علی عریان مصداق پیدا می کند: " اگر سالک در حین ریاضت در هریک از این وادیها رحل اقامت انداخت به فنا نمی رسد ، ناقص است." بسیاری از سالکان در این مسیر طریقت به موقعیّتی می رسند و به همین دلیل نفس موذی دوباره در وجود آنها خود نمایی آغاز می کند و برای نمونه خیلی ها در مراحل مختلف احساس جاه طلبی و غرور می کنند ، خیلی ها شهرت و ثروت و اینگونه افراد نهایتاً به دلیل غالب شدن نفس موذی بر وجود آنها پس از گذشت سالیان دراز ریاضت های سخت و طی طریق علیرغم خواست خودشان دوباره به مکان اولیۀ خود باز می گردند ، و جالب توجّه است که خود این افراد به این امر که به نقطۀ اوّلیه باز گشته اند ( سه راه تهرانپارس ) واقف نبوده و یا نمی خواهند بپذیرند. نمونه این مسئله در طول تاریخ عرفان بسیار وجود دارد ، بهمین دلیل است که تمامی بزرگان عرفان ، همیشه تأکید کرده اند که بدون پیری دور اندیش که حلقۀ اتصالش با حضرت دوست برقرار است حرکت به بیراهه رفتن است. به همین دلایل است که ما نیاز به هدایت...... الله که در این زمان حضرت هدایت علیشاه است داریم.

حضرت حق نگهدارش باد
هوشنگ منشی زادگان از آلمان