هو

فقیر جان (ن)! تلفنی با گریه و اشک بمن می فرمودید: مگر شما چه کرده اید؟ به هر که خوبی می کنید و کرده اید ، در پشت سر به بدی رفتار می کند. در جواب شما ، فقیر جان همین اندازه با بیان این کلمات بمن لطف کردید و حقیقت برایتان آشکار گردید و مردمان بی صفت را شناختید ، باور کنید بی نهایت خوشحال گردیدم ولی حالم قبل از تلفن با شما و بعد از صحبت های شما دگرگون گشته و یک حال پریشان دارم. فکر و تفکر من در خراباتیان رفت همین کلمه ای که فرمودید ، جزء خراباتیان است ، اگر خوبی بکنید به بدی جبران شود آنقدر لذت بخش است ، یک عمر با خراباتیان ، قمار بازان و در محل مخنث خانه ها قدم گذاشته و در تحقیق هزاران آدم خوب و یا بد بدیدم. آنقدر گرسنگی کشیده ام از حد برون ، آنقدر ناز خدا را کشیده ام و با بندگان خوب خداوند نشست و برخاست کرده ام ، آنقدر آب در بیابان خشک و بی آب و علف ریخته ام ، آنقدر در بیابان ها کتک خورده ام ، آنقدر پول در راه رسیدن به پیران و خراباتیان که فقط آشنا گشته و ساعتی در نزدشان بنشینم و خدمتشان کنم خرج کرده ام. همه خوب بودند ، عیبی ندیدم فیض های فراوانی از آنها جستم. آنقدر کارهایی کرده ام تا عاقبت با نهنگ دریا که یادشان گرامی باد آشنا شدم. در این مقاله هم از وضع خودم حقیقت نمی نویسم بخاطر داشته باشید ،حالات خودم را بطور گویا و شفاف بیان نمی کنم. بحق این واژه را حقیقت می نویسم! گوشت نداشتیم ، ماشین را روشن کردم و بسوی فروشگاه می رفتم ، بحق ماشین جلوی ما سفید بود ولی زرد مشاهده می کردم ، حال مست ها را داشتم ، بر گشتیم در راه فوراً به محسن و نزدیکان دیگر تلفن کردم و چندین بار پیام گذاشتم. ایشان جهت ختم تلفن را خاموش کرده بودند یک نفر هم طبق رسم و رسوم ایران که هر وقت بره و یا گوشت تهیه می کردند نزدیکان خود را برای خوردن جیگر و کباب گوشت بره دعوت می کردند و می آمدند ، بحق پر پر می زدم یک حال دیگری داشتم ، به یاد این به یاد آن وَ وَ وَ... ای کاش می آمدند و یک تکه کبابی می خوردند. باور کنید شخصی این موضوع را شاهد بود، نامشان را نمی برم در صورتیکه نصف شقه گوشت بیشتر نبود. حالات را بنگرید! حالات من فطرتاً چنین است (ن). هیچ وقت گریه نکن! مکتب گمنامیه و ملامتیه همین است. خوبی بکنی با بدی نتیجه می گیری ، اصلاً ناراحت نباش ، یک زندگی نامه پر شوری دارم. تازه یک ذره اطلاعات از من دارید. نگذاشته ام چگونگی حالات مرا آگاه تر بشوید. به هر صورت غروب شده. غروب عالمی از اسرار است ، می توان علمی از خزانه دار گرفت. امروز صبح از ساعت ده تا دوازده با جمعی از اخوان در گفت و شنود صحبت های عرفانی بودیم. صحبت به آنجا رسید که اگر فقیری به زن و یا مردی برخورد کرد که هیچکس را نداشت ، اگر در توان شما بود از پذیرایی کردن او دریغ نکنید. اگر زن و یا مرد هشتاد ساله و یا کمتر بود و کسی را نداشت و ادرار هم از او می رفت ، به منزل او رفته و یا اگر موقعیت فراهم بود او را به منزل خودتان برده و پرستاری کنید. در اسلام زن هشتاد ساله هم نا محرم می باشد ، یک صیغه محرمیت هم بخوان و او را پذیرایی کن عاید آن را من نمی دانم. آن امام زمان ، وای! چه بگویم (ن) از من چه خبر دارید؟ اگر روزگاری با من بودی ، با تو می گویم ، سعی کن شرایط و استحقاق آن را پیدا کنی ، در قالب و در جلد شما پیوند بشود ، دنیا را پوچ می دانید. آن چیزی که دیدید و شنیدید یک چیز کوچک کوچک بوده ، نوشتنی زیاد هست ولی گنجایش آن را ندارد. فقیر جان اگر عمری باشد و به هم برسیم ، با تو می گویم.

آدم های بی صفت و نا مرد خیلی زیاد بدیدم ، زمانه بدی است فقیر جان سعی کن کمتر با آدمها بنشینی. می دانم همگی شما در نبودن من زجر می کشید ولی چه می شود کرد. من هم از عید تا بحال دراثر اتفاق باطنی حال خوبی ندارم. دست من و شما نیست. یک اتفاقی دارد می افتد. تو را به خدا به خاطر من گریه نکن من مرد خراباتی هستم ، با مردان خراباتی جمع بودم ، کمتر کسانی می توانند با من حتی یک روز زندگی کرده و یا در مصاحبه باشند ولی با همین روحیه هم ، اتفاقات غیبی ، چنان آدم را نرم کرده که از تند خویی و تند جوشی تبدیل به نرمی مثل موم قرار می دهند. یک مقداری در مورد شرح احوال یوسف و ابو ریحان بیرونی بخوانید و یا چکیده ای از احوال ابوریحان بیرونی را خوانده و در فکر فرو روید ، اگر مرا جستید شبی با من در بیتوته قرار بگیرید ، اگر موفق نشدید با تمام دوستان ح ، ح ، م ، ز ، ا ، ع ، ع ، م ، ر ، ا ، وَ وَ وَ... هفت روز و هفت شب با ترک حیوانی و سکوت غذا ، شبها با ذکر تعیین شده و روزها بدون تعداد از اطاق بیرون نیایید و فقط آبی نوشیده ولی پدر جان! چنان ناله و درد ، غم و پریشانی ، شور و عشق و درد ، درد خدا در وجودتان باشد آنقدر ناله و اشک بریزید ، خواب را بریده و با خدای خودت مناجات کرده ، درب و دیوار و زمین را کوبیده و ادامه بدهید. هر بار که فرصت کردید ، همین هفت روز و شب را ادامه داده و مشغول شوید شاید آن پسر حضرت زهرا جوابی به تو داده ، و راه و رسم مسلمانی و حق و عدالت را به تو نشان بدهند. حوصله داشته باش در این راه صبور باش ، به هیچ کس بد بین نباش. در راه دین هزاران پیچ و خم وجود دارد ، بدبین نباشید! من در این راه زحمت ها کشیده ام و نتیجه ها گرفته ام. برادر جان! اگر به تمام مردم بدبین شدی ، به زمین و آسمان فحش و لعنت داده و با دنیا قهر هستی باش ولی به صاحب الزمان و صاحب مملکت پشت نکن. مگر متوجه نمی شوید! من خوشبخت ترین آدم ها هستم و از جهت دیگر بد بخت ترین آدم ها هستم. افرادی از ایران آمده اید و دارند می آیند این مقاله را خوانده و اجرا کنند . فقیر جان (ن) من کاری نکرده ام که محبت شما جبران شود و از شما خواهش می کنم اسراری که میان من و شما بوده فاش نگردد حتی به قلم نیاید و به زبان هم باز گو نکنید. فقیر جان من کاری نکرده ام ، قابل شما را ندارد. اگر هم کاری کرده ام از افراد دلیر و اشاره آن مرد دانا سید علی عریان و از منبع و از برکت آن نازنین ها در تهران ، اصفهان ، کرج ، دبی ، سمنان ، آلمان و اروپا بوده ، از من نیست. در واقع ، همه همه از وجود امام زمان است ، به خدا و به حق همه از وجود صاحب الزمان داریم.

شب جمعه در دلم انداختند و یا القاء کردند ، نامی ارثی از پیر دلیرمان را تا به افرادی که از اصفهان فقط به خاطر فقیر و مکتب به اینجا آمده اند واگذار نمایم که مربوط به امام زمان و بستگی به او دارد و حضوراً به طالب درد و دردمند خواهد آمد و در گفت و شنود می شود که چه دردی در او هست.

نا گفته و مخفی نباشد ،افرادی که بوسیله پیران مشخصات کلید مورد نظر را گرفته و رفته اند و نشسته اند و برنگشته اند و نام و نشانی از آنهادیده نمی شود ، با حلوا حلوا دهان شیرین نمی شود! تا موفق به دریافت کلید نشوید نمی توانید قبول و یا رد آن را پذیرا باشید. کردارخوب که نه از سواد و نه از ثروت و ریاست نمی توان چشمگیری به حساب کنیم ولی همین جوانمردان و لوطی های زمان و یا مختار زمان از من نام حضرت ابو الفضل از تهران تعهد گرفته اند که هر کاری و هر مشکلی برای مکتب پیش بیاید و مصلحت بدانم ، از آنها دریغ نداشته باشم. از پاکی و گذشت پیرمان به ارث برده ام ، در دهلی نو در هند کیمیای نظری و علمی داشتند و رفته و در میان گدایان نشسته بودند و دست دراز کرده و به گدایی مشغول شده بودند حتی آن گدایان می خواستند که کتکشان بزنند ولی در آخر دیدند که سید تمام پول هایش را بین آنها تقسیم کرده و یک قِران اضافی را برای خود نگه داشت. من هم از آن دلیر مرد به ارث برده ام من در دامن او بوده ام. ذره ای عشق به امام زمان داشتند یک نک سوزن از او یاد دارم و عشق او بر دلم بوده و هست. باعث و بانی اوست و از او دارم. هیچوقت با بودن تعهد سنگین از آنها چیزی نخواسته ام ولی آنها باطنی هر چه نیت کنم به جای خود محفوظ. آنها از تهران ، دبی ، اصفهان ، سمنان ،کرج ، آلمان ، هستون آمریکا و همان شاه عبد العظیم ، این دلیر مردان بوده اند ، روزگاری بعد از فوت من نامشان را خواهم برد. و اما در هستون آمریکا موضوعی از وضع پریشانی خانوادگی و خانواده ها و دگر گونی آنها صحبت می کردم ، در نزدم افرادی نشسته بودند و من آنها را محرم دانسته بودم و صحبت در مورد کار بانکی وَ وَ وَ... شد. یکی از اخوان بعداً تلفن کرد و با گریه زیادی که من ماشینم را بفروشم تا شاید مشکلات مکتب و اخوان تهران را حل کرده باشم ، تا حدی در جریان بود. گفتم اصلاً حق و اجازه آنرا ندارید. همین صحبت در زمان حیات سید علی عریان به همین شکل رد و بدل شده بود ،فرمودند: تو کاری نداشته باش ، من دارم امتحاناتی می کنم وَ وَ وَ... حق نداری خانه ات را بفروشی! حال می بینم مثل من زیاد هستند. قبل از اینکه این اتفاق بیفتد در ترک حیوانی و سکوت غذا بودند و روز آخر بود که این گریه بوجود آمد با اسرار بسیار. مجدداً سکوت غذا را برای هفت شبانه روز تجدید نمودند و با رغبت شروع کردند. آیا امام زمان نمی بیند و عشق او مورد توجه قرار نمی گیرد؟ من بی خبرم! خدا بهتر می داند و بس ، آنهم دستورات یکی از یاران او باشد. من اولین مریدی بودم که از من راضی بودند بقدری لطف عنایت نمودند.

بخدا ، بحق! کسی در خاور میانه حرفی به من زد ، باور کنید باید چند ساعتی در گریه باشم تا تسکین شوم. روزگاری اگر به خاور میانه رفته و ایشان از تهران به نزدم بشتابد ، بپذیرید به چشم او نمی توانم نگاه کنم و بطور مصلحت از خود دور می گردانم تا اندک اندک حال و احوالم ملایم گردد ، آنوقت او را می طلبم این نوع افراد در گرد من هستند ، خودتان قضاوت کنید. همه به وجود سید و الغایب بستگی دارد ، تا زمانی که در حیات هستم ، در دوده یک اتفاق تکان دهنده ای به وجود می آید که نمی توانم بگویم. امام زمان و پیرمان ما را تنها نگذاشته و گاهی به دیدارم می آید بوسیله القاء و یا در قالب و جسم من احاطه می گردد و مرا تنها نمی گذارد. شخصی از همان گروهی که اداره اطلاعات آنها را خواسته بود چند روز پیش گفت که من در اداره اطلاعات گفته بودم: "به آقا احترام خاصی دارم. او باعث شد تا من امام زمان را بشناسم. من او را ندیده و نشناخته بودم. هیچ وقت فراموشش نمی کنم." به او گفته بودند که او که در آمریکا است ، چرا به فقها احترام نمی گذاری؟ گفته من هیچکس را نمی شناسم ، فقط او را دوست دارم. آنها از ترس اینکه مبادا حرف های آنها را به آقا برسانم و روزگاری دست به قلم برده و آبرو و شرف آنها را ببرد چیزی نگفتند و در دلم گفتم ولی العصر آبرویتان را خواهد برد ، چه کارها کردید. در این بیست و هشت سال چه تهمت ها و چه خیانت ها و چه دروغ ها حتی به پیرمان زدید ، هیچوقت فراموش نمی کند همیشه این جمله را به زبان می آورد ، الهی ، یا ربی! شما را قسم به فاطمه زهرا و به جد فاطمه زهرا عمل آن پنج نفر را به دامان خودشان واگذار کنید. آنقدر جنایت ، آنقدر نا پاکی ، آنقدر قضاوت غلط ، آنقدر حکم های دروغین و به مضمون اینکه شما به مقدسات توهین کرده اید درست کرده اید ، آیا حقیقت دارد؟ حق بود که به من بوسیله فرستاده حق در زندان اوین نامی بدادند ، از پنجره زندان انفرادی بحق بدادند. هر چه برای سالک پیش آید حق است. با این مرد حق و قلندر نامی ، در تنهایی گفت و شنود های زیادی داشتم ، مرا محرم می دانست ، چیز هایی به من گفت ، کلید و ذکر های فراوانی بمن داد. به همین جهت علاقه ندارم در خلق بمانم پس از چاپ کتاب سوم تلفن هم قطع می گردد. اتفاقات زیادی به وجود می آید ، به هیچ کس دلبستگی ندارم. بجز در منزل سکنی دارم اخوان و مشایخ عزیزمان ، درود بر همه آنها ، اگر کار مبرمی باشد بوسیله فکس وَ وَ وَ... آن هم وسیله مشایخ عزیز و دستورات مکتب باشد. عده معدودی که می بایست حواله حق گردد به من ملحق می شوند به جای خود محفوظ ، خورد و خوراک و زندگی مدرن در میان نیست فقط روش آن سید بزرگ ادامه داده می شود. و آن دستورات آن سالار مرد و آن عزیزی که در ایران نامی بدادم و با دستورات لازم ادامه خواهد داشت. این دوده با دوده های دیگر فرق زیادی دارد ، همه دوده ها خوب هستند ، این دوده با افرادی که در جزیره برمودا پانصد سال بدون تغذیه در حیات اند از آن بو و سویی دارد نه اینکه به آنها برسیم ، دستورات آنها کافی است. مشت نمونه خروار است گوش فرا گیرید ، دستورات از چه مقامی است ، کسی که در دامان امام زمان احاطه داشته. همه شما می دانید تا کشش باطنی از طرف شما نباشد نمی توانید به من ملحق گردید ، بجز عشق امام زمان این دل حقیر توجه داشته باشد ، بحق از من جداست ، آنچه در آن انبار نموده همه اش ذکر و دستورات صاحب الزمان است. ولله ولله چیز دیگری نیست! خیال اغفال کردن کسی را ندارم. به روش و دستورات او عمل خواهند نمود. خود می دانید ، در داخل مکتب آمده اید ، یک گرمی و آرامش کلی پیدا کرده اید ، باور کنید نمی خواهم کور کورانه حرف بزنم ، قبول کنید مقصود دیگری به جز عشق او و رسیدن به یاران او چیز دیگری ندارم ، حتماً بپذیرید! در این راه نه بستگی به اقتصاد دارم که از خرید و فروش چیزی عاید من شود نه در سیاست هستم و نه به مملکتی وابستگی دارم. دل همگی شما گواهی میدهد.

نا گفته و مخفی و پوشیده نباشد ، من با دوده های دیگر تماسی ندارم و علاقه ای هم ندارم ، حضرت صفی علیشاه در صد سال پیش در وصیت نامه اش گفته که پس از صد سال از طرف من شخصی بوجود خواهد آمد ، در این واژه به من لطف عنایت نمود هم خود حضرت صفی و هم بوسیله مرحوم روح الله وزیر زاده ، یکی از مشایخ ایشان در سمنان. دست خط ایشان را در کتاب قلندر ملامتیه ملاحظه می فرمایید و دست خط دیگری از اعضای انجمن اخوت صفی علیشاه و با مهر علی ولی الله به من لطف عنایت نمود ه اند ولی به علتی خود دانم در کنار باشم ، از همه جانب و از چاپ در کتاب خود داری نمودم حتی می دانید سید علی مبدأ تهرانی که آینده و گذشته انسانها را می دانست و از بیان آن خودداری می کرد حتماً شناختی از او دارید ، یک روز از من سوال کردند: "از چه کسی اجازه ارشاد دارید؟" گفتم از هیچ کس ، با خنده فرمودند: " پس آن کاسه آیت الکرسی را کی به شما داد؟" ملاحظه نمودم که از همه چیز اطلاع دارند. نخواستم که در حضور ایشان اظهار کرده باشم که از کس دیگری اجازه ارشاد دارم ولی او باطناً آشکار نمود. عزیزان از همه شما دورم و در کنارم ، علاقه هم ندارم دیگر به ایران بیایم. متاسفانه دیگر نمی توانم دیدار عزیزان را داشته باشم ، مگر خداوند در نزد من اشخاصی را برای بیتوته وَ وَ وَ... حواله نمایند. اطلاع دارید و اگر ندارید ، شرح احوال سید علی عریان را مو به مو پی جویی کرده که چه شخصی بوده ، چه علمی داشته ، با چه کسی در ارتباط بوده و چه قدرتی در او بوده؟ بعداً متوجه می شوید که به من تام الاختیار داده در همه کار ، در همه چیز ، در قرآن ، در تمام ذکر ها و ریاضت ها که مورد حسادت افراد سلسله های دیگر شده بود. بعد از لباس عوض کردن ایشان ، شخصی که از مشایخ سلسله دیگر بود و ادعای بی موردی کرده بود ولی در عوض شخصی که با من و حضرت پیر آشنا بود و اطلاع کامل داشت گفته بود که آن شخص دروغ می گوید ، اختیارات تام و تا تعیین هزار شیخ را به هدایت داده اند. خدا خیرش بدهد. نام او را در این عصر جمعه گرامی میدارم.

از وضع خودم نمی دانم ، به کجا خاتمه داده می شود و عمر من به کجا می انجامد در سن بیست و دو سالگی خواب بسیار درخشانی بدیدم که تا سه بار تکرار شد. با حضرت سید علی عریان در میان گذاشتم و مطالب بسیار زیادی بازگو نمودند. خودم نمی دانم ، زندگی من و مسیر من به کجا ربط پیدا می کند. همان خواب حضرت یوسف ، نه مثل آن بلکه تا حدی به آن خواب ربط پیدا می کند. مرا دیگر در آن آب و خاک نمی بینید. از خودی و غریبه ، از دوست و دشمن کنارم. مگر افرادی امکان دارد در خاور میانه و یا در هستون آمریکا ، در کنجی و در بیتوته نگاهمان در چهره هم رو در رو بیفتد. مقداری از سر گذشت طریقتی خودم را برای شما نوشتم. هیچ مقصودی نداشته و ندارم قبول و رد آن پشیزی ارزش ندارد ولی دستورات این مکتب را اهمیت داده و بکوشید تا با یکی از یاران امام زمان وصل بشوید. امکان ندارد با حالات خوب دربی را بکوبید و موفق نشوید.حضرت سید علی عریان زمانی که این دستورات مکتبی را به من تسلیم می کردند و می دادند تماماً حب و عشق امام زمان بود و هست. این کلمات را می نویسم به این ساعات واقعیت می نویسم ، با صدق و صفا دستورات از پیرمان دریافت نموده و یقین بدانید از سینه به سینه سید علی مبدأ تهرانی گرایش داده شده و محترم بدانید ، به مقصود خواهید رسید. تا زحمت نکشید ، ریاضت نکشید ، حتی هفت روز و هفت شب با ترک و سکوت غذا ، با حالات خوب ، مجذوب وار ، باور کنید نه پول و نه ملک زیاد و دنیایی زیاد لازم ندارید تا حدی که محتاج دیگران نشوید کافی است. از تمام مقاله های این مکتب استفاده کرده و احترام خاصی برای آنهایی که در مکتب اجازه ارشاد دارند داشته باشید. کور کورانه به بی راهه نروید با حالات خوب و کلیدی را دریافت نموده ، موفق می شوید ، دوده حقیقتی بدیدم. حقیقت می نویسم ، در این غروب عصر جمعه ، اخوان با سابقه حال مرا می دانند ، با تمام اخوان مهربان و روحیه بازی داشتم و دارم ، همه را از صمیم قلب دوست دارم و احترام خاصی به آنها دارم ، علاقه مندم روزی در خاور میانه دیدار برادران و خواهران حاصل گردد ، اگر نشد تلفنی خوشحال می گردم ،اگر میسر نشد خدا می داند ، من بی خبرم! افراد مکتب از تهران ، کرج ، دبی ، آلمان ، اروپا و هستون آمریکا ، سمنان ، اصفهان لطف های زیادی چه زبانی ، چه قلمی و چه خدمت ها در مکتب نموده اند ، حتی در اداره اطلاعات در مقابل آن افراد ، همه را اطلاع دارم ،از لطف آنها تشکر دارم ، خلاصه جاناً و مالاً در موقع خود به من و به مکتب دریغ نکرده و با حالات خوب و روحیه باز رفتار نموده اند تشکر می کنم.

لب فرو بربســـــــــــــت ازآب و غذا      در ســـــــــــــــــکوتی سخت آشوبی به پا
همچو یوسف کنج زندان ، قعر چاه      همچنان لب تشــــــــــــــنه ، بی آب و غذا
دســـته دســــته بندیان در پیش او      کی فلانی از کجایی ، کیستی ، با ما بگو
قاضی و مســــــــــئول زندان وکیل      دســـــــــــــــت و پا افتاده اند خوار و ذلیل
خواهشـــــــــــی بر پیر تا کاری کند      لب به آب و نان و افــــــــــــــــــــطاری کند
بندیان شــــــادی کنان گفتند چنین      مرد حق این اســــــــــــــت ایمان را ببین
به فقیـــر آمد خبر از بند او آزاد شد      دیده ام روشــــــــــــن دلم بس شاد شد

خلاصه همه کردار و لطف از جانب حق و سید علی عریان احاطه می گردد در قالب و در جلد آنان حواله می اندازند ، در صورتیکه حواله در درونشان انداخته باشند ، لطف عنایت می گردد. هیچ وقت بی موقع زبان به حرکت در نمی آید تا از حق حواله نگردد.

برای اکثریت افراد چه بیگانه و چه دوست که می بینم چاهی در سر راهشان قرار دارد مصلحت دانسته و اجباراً مطالبی دنیایی که اگر چنین شود بهتر است را به زبان می آورم و می بینم که آنها چه از دور و نزدیک قبول ولی اجرا نمی کنند. آنها نمی دانند که کلامی که از درون و زبان من بیرون می آید ، تا حق به زبانم احاطه نگرداند من هیچوقت شهوت کلام نداشته و ندارم که باز گو نمایم. مطلب را به زبام من گذاشته اند که باز گو می کنم و آنها رد می کنند. نمی دانند این کلام از مبدأیی واصل گردیده ، هیچ تقصیری ندارند ، همیشه در گمراهی ، پیچیده و دَرهَمند ولی افرادی زیرک و با هوش هستند که هر مطلبی از زبان من بیرون می آید چون می دانند که بی جهت نیست و از مبدأیی صحبت می کنم و تا سی سال آینده آنرا می بینم بدون چون و چرا انجام داده و فیض می گیرند همه از جانب خودشان احاطه می گردد و حتی کلید بی مورد به مریدان نخواهند داد . بحق همه از جانب پیر متوفیات در قالب آمده و دستورات داده می گردانند ، همه خودشان هستند حتی افرادی که بیتوته می کنند و چله سکوت غذای هفت روز می نشینند باور کنید همه از جانب حق است. باور کنید افرادی که تلفنی به من لطف می کنند ، قبول کنید همه از آنهاست تا مرا شادگردانند.

ولله ولله افرادی هستند ، هر موقع به فکرشان می افتم فوراً تلفن به صدا در می آید ، از این موضوع چند نفری از افراد خصوصی واقف و با اطلاع هستند. امتحانات زیادی شده ، پی در پی و فوری از جانب حق تلفن کردند.

واژه ای دیگر : هر روز با ساعت ایران شش و بیست دقیقه فردی از تهران به من تلفن می کند از بردن نامش خود داری می کنم جوان بیست و دو ساله ای است تا بحال سه چله چهل هزار ذکر خوانده و تمام کرده است. این چه ذوقی که به او داده اند ، من بی خبرم حتی افراد دیگری هم از خانمها هستند که شب چهار شنبه ها چهل هزار باری ذکری از نام امام زمان را به طریقی دیگر می خوانند من نمی دانم این چه عشقی است که امام زمان لطف عنایت می کنند. دوده چنین است ، همه از یکی از یاران امام زمان بنام سید علی کفری است. بارها بمن فرمودند ، در بیابان اصفهان هفت شبانه روز سکوت غذا نشسته بودند و با شرایط و مکاشفات بسیار عالی ، به همین منظور به من گفتند تا بلکه اخوان گرایش پیدا کنند. الحمد الله در هستون آمریکا چنین شده و شخصی هم افتخار داشته که در شبهای جمعه از پختن غذا ، برنج و آب گوشت انجام وظیفه نماید. هر کس به نوعی عشق خودش را به امام زمان نشان می دهد حتی مقاله حقیر را شخصی پاک نویس می کند ، شخص دیگری ضبط کرده و انتقال می دهد نفر دیگری هم در دبی به اینترنت انتقال داده ، همه انجام وظیفه کرده و به امام زمان عشق می ورزند.

مرشدا عزیزا! سوالی دارم! پس از خاتمه دادن این همه مقاله که من و دیگران را تکان عارفانه ای می دهد به کجا ختم می گردد؟ گویا این مقاله دیگر به کتاب نخواهد آمد و بطور محرمانه بدست حقیر و اخوان دیگر قرار می گیرد.

این همه ارشاد نامه از مرشدان دلیر همچون سید علی عریان حضرت صفی علیشاه که موردتأیید سید علی عریان هم قرار گرفت روح الله وزیر زاده در سمنان و دست خط دیگری از انجمن اخوت صفی علیشاهی موجود و به چشم می خورد. چرا با این همه معلومات و اجازه نامه ها و تام الاختیار که به شما داده اند از خلق کناره گیری کرده اید؟ مقصود چیست؟ آیا شرح احوالات مثل نایب الصدر سمنانی ، گفته ها و نوشته ها در گاو صندوقی تا ظهور امام زمان به امانت نگهداری می شود؟ پس چرا از خلق کناره گیری می کنید و هیچ کس را با روی باز در منزل نمی پذیرید و از خلق فراری هستید همانگونه که افراد در بیابان از گرگ و پلنگ فراری هستند مشاهده می کنم و شما را می بینم که از خلق می ترسید و فراری هستید ، علت چیست؟ اگر صلاح می دانید ، محرمانه به من بگویید.

یقین بدانید که این سرّ گرانبها را در سینه نگهداری خواهم کرد. علت چیست که در جمعه غروب ها در تهران و هُستون آمریکا حال عجیبی در شما پدید می آید. اگر امکان دارد اشاره ای بفرمایید. علت چیست که به بعضی افراد محبت زیادی دارید؟ در مقاله های شما مشاهده می کنم که به فردی در ایران لطف زیادی دارید. او به شما چه نیکی کرده و چه کار خوبی برای شما کرده که این اندازه نام او را به نیکی یاد می کنید؟ می دانم که جنبه مالی اصلاً و ابداً در میان نیست با زبانش چه بیاناتی نموده که فرموده اید عالمی را تکان می دهد و به موقع معرفی خواهید کرد. با این قدرتی که دارید ، آن فقیر چه قدرتی داشته که به شما عنایت کند؟ آیا قدرتی در او بوده تا در مقابل شما لطفی عنایت کند؟ من در حیرتم اگر امکان دارد بطور خصوصی باز گو کنید.

سوال
یک. چرا از خلق کناره گیری می کنید؟
دو. به چه دلیل جمعه غروب ها حال عجیبی به شما دست می دهد؟
سه. چرا به بعضی ها محبت زیادی دارید؟
چهار. با این قدرتی که دارید ،آن چه شخصی است که به شما کمک کرده و زبانی شما را زیر و زبر کرده است؟

جواب
یک. انسان کامل در خلق نمی بینم ،آنچه در وجود من هست در دیگران نیست. انسانیت در خلق نیست ، قوه ادراکشان از وضع من عاجز است.
دو. با حلوا کردن حلوا گفتن ، دهان شیرین نمی شود ، به آن مقام که رسیدی متوجه خواهی شد. در جلد تو و در قالب تو می آیند مثل منصور حلاج که در منطق الطیر نوشته در جسم شیخ فرید الدین عطار در آمد. از این واژه ها است.
سه. محبت زیادی من به آنها به این دلیل است که قابلیت پیشرفت دارند و قابل عوض شدن هستند ، به این جهت به آنها نزدیک می شوم تا بلکه از طریق حق هدایت شوند.
چهار. از زبانش یک بیان تکان دهنده ای بیرون آمد که ازجنبه ای به عالم غیب بستگی پیدا می کند. با یک حرف کوه را جابجا می توان کرد. از این نوع بوده ، مختصراًً بیان نمودم چون زخمی شده از خلق هستم ، با هر که در ایران روبرو شدم خواستم کمکی کرده باشم ، سیلی محکمی به صورتم زده شد بلکه جیبم را هم چاپیدند و تهمت های زیادی و لکه های سیاهی در دامنم گذاشتند. از این لحاظ از خلق می ترسم و فراری هستم ، مختصراً بیان نمودم راحت ترم و آرامش کلی دارم و در تنهایی و دور از خلق زندگی می کنم و با در و دیوار راز و نیاز می کنم چاره ای نیست تا آن روز برسد ، آنوقت راحت می شوم. در همان غروب جمعه ها که اسراری هست به دوستان خوبم سری می زنم.

حق نگهدار شما
هدایت الله منشی زادگان
نهم خرداد ماه هزار و سیصد و هشتاد و شش

 

هو

پایان گفتگوها! پس از چاپ کتاب جلد سوم تلفن حقیر قطع خواهد شد و لطفاً به وابستگان حقیر تلفن نکنید اگر از هستون آمریکا ، دبی ، اصفهان ، تهران ، با تعیین افرادی واجد الشرایط که اگر کسی کار مبرمی داشت بوسیله آنها نامه داده تا به من فکس شود اگر لازم بود فوراً جواب داده می شود و اگر لازم نبود که هیچ. هر چه از خلق کناره گیری نکنم ، پیش آمد های بدی ، باطنی پیش می آید.

محبان امام زمان همگی در ذکرهای سنگین و ختم های سنگین و حتی سکوت غذای بسیار عالی هستند که مورد رضایت پیرمان بوده و هست. اگر کارهای طریقتی برای برادران دینی پیش آمد ، مشایخ عزیزمان در خدمت شما هستند و اگر کار بسیار مهم بوجود آمد و لازم دانستند ، طی فکس بوسیله افراد تعیین شده به من ارسال می نمایند. اگر آنچنان مورد لزوم نبود که هیچ و یا بوسیله عزیزان حل گردید ، همگی شما را به خدا می سپارم.

آخرین مقاله ای است که خدمت اخوان عزیز ارسال می گردد. استفاده نمایید! نکته های طریقتی مهمی دارد. تا خدا چه بخواهد! ضمناً از افرادی که در دبی و ایران در چاپ کتاب زحمت کشیده اند کمال تشکر را دارم. در این مقاله مصاحبه ای با شخصی بنام (م) قید گردیده که ملاحضه می فرمایید.

باور کنید از خلق الله می ترسم و فراری هستم ، حساب و کتابی با هیچکس ندارم ، بار ها در مقاله های سال هزار و سیصد و هشتاد و شش اشاره نموده ام که اگر چای دم کنم ، اولین چای را خورده ، دومین چای ، امکان دارد قسمت من و یا ما نگردد. در طریقت تا زحمت نکشید مخصوصاً هفت روز سکوت غذا وَ وَ وَ... ترک حیوانی ، اگر فرصت بود از اطاق بیرون نیایید. اگر امکانش نبود با دستورات مشایخ بیتوته کرده و با ذوق و شوق فراوان نتیجه های زیادی می گیرید. اوراد صبح و شب را حتماً بخوانید ، دستور سید علی عریان و مربوط به امام زمان است ، خیلی تاکید می شود ، بخوانید! باور کنید همگی شما را دوست دارم و فراموشتان نمی کنم بحق از هیچ کس دلخوری ندارم و ناراحت نیستم ولی همیشه به یاد آن پنج نفر هستم و باشید. به این مضمون ، الهی و یا ربی ، بجد فاطمه زهرا و به وجود فاطمه زهرا عمل بد و یا کردار آنها ، به دامان خودشان واگذار شود.

در مورد سه محل زیارتگاه ، مورد توجه امام حسین و امام زمان است ، تا هفت غروب و بلکه تا چهل غروب با دستورات آن سالار مرد و رفتن به آنجا بلا مانع است و یقین بدانید و بداند ، همیشه بیاد شما هستم و هیچوقت شما را از یاد نمی برم. فقیری هم در تهران لطف های زیادی نمودند ، زباناً و تکان دهنده ، فراموشش نمی کنم و به یادش هستم. اگر خداوند متعال قدرتی به من بدهند حتماً بوسیله (ع) به دیدارشان خواهم آمد و حتی اگر توفیق حق گردد با ایشان در تهران دیدار حاصل می گردد اگر او بخواهد ، چند ماهی و یا چند سالی و یا هیچ زمانی دستورات آن را فراموش نشود ، چندین بار دستورات تلفنی داده شده است ، تا چاپ کتاب فرصتی هست ، اگر دستورات فراموش شده ، سوال بنمایید بلامانع است. تمام دستورات مکتب را محترم بشمارید. از توجهات امام زمان به سید علی مبدأ تهرانی و از آن عالی مقام به حقیر ناقابل به شما تقدیم نمودم و یا بوسیله سروران در تهران ، سمنان ، اصفهان ، هستون آمریکا ، آلمان ، تبریز ولی در حیرتم از عید تا بحال دو بار خواب نامه حضرت پیرمان همه بجای خود محفوظ. دستورات من بدون نوشته و مهر و مهدویه را قبول نکرده و مورد قبول نیست. افراد استفاده جو در گوشه و کنار در کمین خوابیده اند تا استفاده ای نموده باشند. تا می توانید از خلق بگریزید. در ایران کمتر سر سفره این و آن بنشینید. سعی کنید با لقمه نانی شکم های خود را سیر کنید بهتر است از مال دزدی و اینکه مال آن حکومت غیر اسلامی را استفاده نکرده باشید و نکنید. اگر می خواهید از جانب حق و در غروب ها مثل شیخ فرید الدین عطار در جلد و قالب شما روح پر عظمت متوفیات در جسم و روح شما انتقال شود از خوردن مال حرام وَ وَ وَ... قید گردیده دوری کنید. افرادی از جانب حق باید به من ملحق گردند. بموقع بلامانع است بوسیله فکس مرا با خبر کنند. اما اداره اطلاعات سفارش زیادی نمودند تا خبر شکایت آنها به من نرسد. اگر عمری باقی باشد دست به قلم زده و به کمک پیران بر جسته متوفیات والله چنان برخوردی در روی کاغذ بیاید که نطفه آنها تا هفت پشت بلکه تا هفتاد نسل اندر نسل روح آنها به برزخی ثابت گردد. مگر به منزل تک تک افرادی که مال و ملک آنها را مصادره کرده و حیف و میل کرده اند رفته و حلالیت خواسته و بخشیده نمایند و من و یاران هم واگذار می کنیم به صاحب الزمان ، والسلام!

حق نگهدار شما
هدایت الله منشی زادگان
هفتم خرداد ماه هزار و سیصد و هشتاد و شش