هو

اولين جمعه عصرفرارسيدومراحال ديگري نمود
عجب ساعات تكان دهنده اي است،قبض مرا حال ديگري نمود
يا ربي مگردرجمعه عصر،هنگام غروب چه اسراري نهفته است
ماازآن اسرار غيب بي خبريم
يا صاحب الزمان حتماً كارهاي زشت مردم،دراين ساعات غروب به دل شماسرايت كرده است
آنقدر دل گرفتگي ايجاد مي آيد،گويي كه قلب ازدرد ميخواهد به بيرون بپرد
ساعات غروب جمعه،عاشقان امام زمان،ناآرامند،
پژمرده اند،زيروزبر مي گردند،گويا جهان به آخررسيده
در آن ساعات فقط ساكت ومنتظر كسي هستند
وجودت ناآرام،دلشوره داري،گيجي وبه دورخودت مي چرخي
به هيچ چيز فكر نمي كني،فقط به صاحب الزمان فكر كرده و مي انديشي،حس مي كني كه دنيا به آخر
رسيده، منتظر كسي وتلفني و ياگوش به زنگ درب منزلي،منتظر خبري هستي
خبري از كسي وياندائي ازحق هستي
ولي جز گرفتگي ودلهره چيز ديگري نيست
بايدعقربه ساعت بالاتر رود تاآرام گردي
چه بگويم،شرح احوال را رندان خرابات دانند،نه من ونه شما
دراين ساعات جمعه عصر بيانات زيادي دارم
توان نوشتن نيست ، حالات بقدري فشرده است
مجذوب وار قلم به روي كاغذنمي آيدواگر آيد منقلب كننده است
اطرافيان را قبض وبسط نموده و به عالم ديگر گرايش نمايد
فقيران درباه اين ساعات تحقيق نموده،استفاده وبهره اي ببريد
آن حال را تمي توانم براي دوستان شرح دهم
بقدري تكان دهنده است كه‌آدمي را پرپر مي كند
گويا جذبات از حق است اين حال هم از حق دانسته
ساعاتي طلائي است،چشم بر زني،وسيله عروج روح
به هر مكاني به پرواز در مي آيي
آتشي دردرونم مي اندازند
محبت هاي مردم، بدي وتهمت هاي نامردان
همه و همه در نظرت مي آيند،
در تنهائي، ودركنجي قدم مي زنم
پيران و افرادي از اثرات جمعه عصر واقف هستند
حتي روز ها ساعت ها مي گذرد،بازهم اثرات قبض وبسط
دروجود محبان امام زمان از اثرات جمعه عصرنشان داده مي شود
اگر خوشبختي شامل حال سالكي گردد،
در اين ساعات مرشدبه ياد اوست.
آنوقت سالك كمك روحي گرفته ومورد توجه قرار مي گيرد
ديگرحال قبل را ندارد،با جذبات به حق روش پير ومرشد را آموخته
به مقام بالاتري تمرين نموده وپيرومرشدهم به او مي آموزد
اين ذكرها وياعلم ها را باخودبه گور نخواهد برد.
بنازم به چرخ روزگار،چه ها مي كند
بنازم به نازش،چرخشش چه ها مي كند
مرشدگذشت زيادي به سالكان مي كند
مبادا روزگاري از حال واحوال اوگويا شوند
هيچوقت پيران بي جهت به سالك برخورد تند
وبرخوردبد نمي كنند
اطلاعي دارندكه ديگران بي خبرند
بايك نگاه، پيران،بنياد ونطفه سالك را مي بينند
حالات پيران را سالكان بايد بدانند
اگر اطلاع ندارند،
نبايدباپيران رفت وآمدي داشته باشند
اگررفت وآمدي پيدا كردند
يك گام بدنبايدبردارند وداشته باشند
اين منقلب ها،دلشوره ها،ودلهره ها براي هركسي پديد نمي آيد
اين حالات،خواب ها و دل گرفتگي ها
دل گواهي مي دهد كه درنزدپيربماندورحل اقامت بيندازد
دل بي مورددر نزد كسي حواله نمي گردد،تااز حق نباشد
حقير طالب سيد بودم واوهم علاقه مند به من بود
مهرباني و عشق بايد دو طرفه باشد،والسلام
ويادر مورد اتفاقات جمعه عصر،تا خواست حق نباشد
بي موردوبي جهت دردرون آدمي جوش وخروش نمي شود
همه وهمه درحيطه فرمان حق است
دوستي باپيرويا اگرپير به سالكي علاقه مندباشدسعادت بزرگي است
به حق در نزد پيربودن همه چيز هست
دوست يا مريد،يازن،ياپسرودختر،هر چه باشي مفيد است
مريدي وعزيزي ازمن سؤال نمود
آيازماني كه سيد علي را به هند حواله نمودند
ازجانب حق به اوپول داده بودند،تائيدمي كنيد
بله،عزيزم مي دهند،در سركوچه و بازار و و و
ولي كسي طلب مال دنيا نكند بهتر است
اگر دادند راضي به رضاي حق باشد بطور مثال
چندتن ازاخوان خودماني در ايران دورهم جمع بوديم
مشكلي مالي پيش آمده بود،در حال جذبات گفتيم
اگرتاروز دوشنبه نوزده ميليون پول برسد خوب استت
شاهدان در ايران هستند،ارقام دررأس سر موعد رسيد
اگر سالكي با صدق و صفا چيزي بخواهد،حتي علمي و و و
باور كنيد، درب خانه امام زمان هر چه بخواهي، نااميد نمي شوي
در اين مواردها،روزنيست كه چنين خبري درايران نباشد
مخصوصاً در پرسه زني،عالمي از جذبات و شور وحالي است
موفق شدن بستگي به حالات سالك دارد
جمعه عصر دلم مي گيرد، در حال ديگري مي شوم
بدي ها،خوبي ها،به خداهمه را فراموش مي كنم
در اين ساعات غروب دل طور ديگري ناآرام است
در اين ساعات غروب مات مبهوت ودر فكرم
در اين ساعات غروب اصلاًو متوجه خوبي،بدي،دوستي ودشمني نمي شوم
در اين ساعات غروب مثل ديواريادر كنج ديواري قدم مي زنم
عجايب ساعتي است،بي قراري ، بي تابي، ندانم چيست
غروب جمعه عصر،يك حال طلائي ودر عالم ديگري مي شوم
نه خوبم،نه بدم،نه در بقضم نه آرامم، نه ناآرام،نه در فكرم نه متغيرم
مات ومبهوتم،نه به فكر خود،نه به فكر ديگرانم
جميع اخوان خوبم در تهران،اصفهان ودبي،شما را به خدا مي سپارم
مي پرسم از حال و كار روزگار
خوب و بد ومهرباني همه از سيد علي مبدأ تهراني است
دل بزرگي دارم،تو دارم
خيلي كارها در مورد طريقت دارم
با من در تماس باشيد، تا همه اسرار به گور نرود
مرا ببينيد تا چشم در چشم ردوبدل گردد
زمان من در جمع شما كوتاه مي بينم
مگر عده محدودي كه به من ملحق مي شوند
محبان زيادي دارم،ازلطف همگي آنها ممنونم وتشكّر مي كنم
درهستون آمريكاازتمام اخوان اظهارتشكر دارم
اميدوارم در نزديك ازوجودمن وامانتي كه به يادگارهست استفاده نمايند.
تا به ديگراخوان تهران،اصفهان،دبي كه از پرسه زني همه آگاهي دارند
استفاده نموده مرا هم دعا كنند
خودتان واقفيد،چيزي از من باقي نمانده است
دلم به جائي بند نيست
دوست دارم اخوان را ازنزديك ببيم
مخصوصاً مشايخ ها را،حتي براي لحظه اي هم كه شده، كافي است

هدایت الله منشی زادگان