هو یا علی مدد

خدمت حضرت درویش هدایت علیشاه (دامت عزه)

کو سوخته‌ای که سازمش همدم‌خویش       یا دلشده‌ای که یابمش مــــحرم خویش

با عرض سلام و درود فراوان به محضر پیر دلسوخته و واصل که با سینه‌ای پر از آتش و عشق با ارادت به ساحت‌مقدس منجی دو عالم، غوث‌الفقراء، پسر حضرت زهراء عمر گرانبهای خود را گذرانده و اکسیر عشق خود را به اشک شوق دیدار مهدی موعود آبیاری نموده؛

آقاجون! اگرچه خواست ‌حق شامل حال‌من نشد که بتوانم از وجود پربرکت شما استفاده نمایم و در مسیر سیروسلوک به مقاماتی که خواهان بودید همه اخوان بدان برسند، نرسیدم ! ولی خوشحال هستم و خدا را شاکرم که توانستم در کنار آن پیر دلسوخته جانشین اوتاد وقت درس چگونه عاشق شدن و ارادت داشتن به ساحت مقدس مولایم را فرا بگیرم و همیشه این کلام شما که "سعی کنید تا زنده هستید به مقامی برسید و جزو واصلین باشید،" روشنگر راه من باشد.

آقاجون! هرچه این حقیر لیاقت شنیدن صدای شما و نزدیک‌تر شدن به آن پیر دلیر را نداشتم ولی همواره به یاد شما بوده و چهره منور آن عزیز را در پیش روی خود مجسم می نمایم و از راه دور مدد می طلبم.

به یاد شب‌های جمعه و حلقه ذکرهای شما در مهدویه تهران که واقعا چه صفایی داشت و چه اشک‌هایی که جاری می‌گشت.

مخصوصا زمانی‌که ذکر: "ازفت الازفه لیس لها من دون الله کاشفه" یا ذکر نام "علی" قرائت و طنین انداز می شد... .

خوشا به حال آن زمان که بین ما در ایران بودید و سه‌شنبه شب‌ها شرف حضور داشتیم و یا تلفنی کسب اجازه جهت بیتوته برای ذکر مخصوص آن شب‌ها می‌نمودیم... .

آقاجون! باور بفرمائید این کلام را از صمیم قلب می‌گویم: زمانی‌که اینجا بودید، مشکلات هیچ بودند، همچون پناهی مانند شما داشتیم... .

آقاجون! شما را قسم می‌دهم به درویش سید علی مبداء تهرانی، آن اوتاد وقت که مرا دعا بفرمائید تا توفیقی حاصل‌ شود و بتوانم با آن حضرت صحبتی داشته باشم.

کلام بسیار و وقت تنگ؛

معذور از تصدیع اوقات آن عزیز!
بی‌صبرانه منتظر شنیدن صدای دلنشین شما هستم.

حقیر، فقیر
ابولفضل هاشمیان
تهران – فروردین ۱۳۸۷